اعتراف
به خاطر خودم هست
که یاد تو باهامه
تموم لحظه هامون
تو لحظه لحظه هامه
به خاطر دلم بود
که چشم تو صدا شد
قصه ی عاشقی گفت
تو گوش من رها شد
به خاطر نگاهم
نگاهتو گرفتم
گناه این نگاهو
چه صادقانه گفتم
This is a Persian poem and it’s translation to English would be meaningless.
به خاطر رهایی
از این شبای تارم
تا سحر خیالت
اسم تو رو میارم
به خاطر رسیدن
به ماورای رویا
از تو فرشته ساختم
چه مهربون، چه زیبا
به خاطر پریدن
تا اوج آرزوهام
دست بالتو گرفتم
که دور شم از بدیهام
فقط به خاطر تو
قلبمو هدیه دادم
مثل همین ترانه
همراه گریه دادم
علی بنیان عالم – ۱۵ آذرماه ۱۳۹۱ – ۱ بامداد
Category: Poems - ترانه ها | Leave a comment: comments
موضوع: Poems - ترانه ها | تاریخ: ۱۵ آذر ۹۱ | ديدگاه شما